در عرصه گسترده کشمکش، عرب‌ها تماشاگر نیستند

منازعه ایران و آمریکا بزرگتر از وقوع جنگی است که پایان داشته وعمیقتر از حل و فصل با پیمان صلح است

آنچه میان آمریکا و ایران جریان دارد، بخشی از یک منازعه‌ است که در خاورمیانه و برضد آن جریان دارد. این منازعه بزرگ‌تر از آن است که وقوع جنگی بتواند به آن پایان دهد و عمیق‌تر از آن است که انعقاد صلحی بتواند آن ‌را حل کند.

بر تهران پوشیده نیست که اتکایش بر مکر تاریخ، برای تحقق واقعی پیام حاکی از بیم و امید حسن روحانی به ترامپ مبنی بر اینکه « صلح با ایران مادر صلح‌ها و جنگ با ایران مادر جنگ‌ها است» کافی نخواهد بود. همچنین بر واشنگتن ـ که سادگی دو رئیس را در مهار کردن و یا به اعتدال در آوردن آخوندها آزموده است ـ نیز مجهول نیست که معادله مایک پمپئو کاری غیرممکن است. پمپئو در پاسخ به این پرسش که آیا ایرانی‌ها حاضر خواهند شد رفتار خود را به‌خاطر رضایت آمریکا تغییر دهند، گفته بود: «هرگز! اما ممکن است مردم رژیم را تغییر دهند و ما برای خلق فضایی برای مردم ایران کوشش می‌کنیم».

به نظر می‌رسد که رویارویی حساب شده باشد؛ چنانچه بازیگر آمریکاییِ بیس‌بال، با بازیگر ایرانیِ شطرنج، در بازیِ شطرنج که اختراع خود ایرانی‌هاست به رقابت پرداخته است. پرسش از نحوه رویارویی است نه از جنگ و نه از عدم جنگ که هر دو طرف سعی در نفی مصلحت و نفی رغبت در رفتن به سوی آن دارند. چالش موجود از مرز گفتار و کردار طرف آمریکایی و ایرانی فراتر است و ایجاب می‌کند که کشورهای عربی چه باید بگویند و چه باید بکنند. به همین دلیل کنفرانس‌های سران عربی و اسلامی که برای برگزاری آنها در مکه، ملک سلمان ابن عبد العزیز فراخوان داده است، می‌تواند یک نقطه امید باشد.

زیرا میدانِ بازی ای که در آن بازیگران منطقه‌ای همچون اسرائیل و ایران و ترکیه و بالاتر از آنها بازیگران بین‌المللی همچون آمریکا و روسیه و اروپا و اخیراً چین، به مصاف هم رفته اند، بزرگ‌تر از مرزهای جهان عرب و اسلام است. جو سیاسی و کشمکش‌هایی که در این میدان جریان دارد، به سرنوشت امروز و فردای ما تعلق دارد.

بنابراین، عرب‌ها تماشاگر محض این میدان بزرگ کشمکش نیستند و نباید قربانی آن شوند و نه تنها حق آنها و منفعت آنهاست، بلکه وظیفه و مسئولیت آنهاست که برای تضمین بقای فعال خویش در روند تکامل انسانی، در این بازی نقشی داشته باشند.   

کم‌ترین کاری که عرب‌ها در این راستا باید انجام دهند، این است که در برابر نادیده گرفته شدن و فراموش شدن خویش، بایستند و به جهانیان نشان دهند که امت عرب، تنها یک منطقه جغرافیایی که تاریخش گذشته و نقشی در بازی‌های سیاسی و منافع راهبردی ندارد، نیست. جهان عرب، تنها نفت زیرزمینی و زیردریایی و تنگه‌ها و آبراه‌های بین‌المللی تجارتی به سوی بازارهای جهانی، همچون تنگه‌های هرمز و باب المندب و امثال آنها نیست.

به‌همین جهت، باید خاطرنشان کرد که همه‌ی کار، پیش‌گیری از یک جنگ فراگیر میان آمریکا و ایران نیست؛ چون جنگ همین حالا به‌طور نیابتی در سرزمین عرب به ویژه در خلیج فارس عملاً جریان دارد و به صورت مستقیم یا به واسطه مدیریت می‌شود.

ما داریم در یک منحنی از بحران‌های متراکم شده و پیچیده دست و پنجه نرم می‌کنیم: بحران کشمکش میان مدرنیته و جریان‌های ایدئولوژیک که بر تکفیر پا می‌فشارد و در برابر تفکر مدرن با ترور مقابله می‌کند و دین را ابزار رسیدن به قدرت سیاسی قرار داده است. بحران اعتماد به ثبات دوستان بین‌المللی، در رأس ایالات متحده آمریکا، در مواضعی که‌ اعلام کرده‌اند. بحران مقابله با پروژه‌های توسعه‌طلبانه منطقه‌ای که برخی از آنها برای تسلط بر جغرافیا از راه زور، به خرافات تکیه می‌کند. مانند پروژه صهیونیستی و برخی برای تسلط بر مردم و جغرافیا، مانند ایران و ترکیه، از تاریخ و فقه و پول و سلاح استفاده می‌کند.

گرچه ادامه تجاوز و توسعه‌طلبی اسرائیل با دشواری روبروست، اما مرزهای توسعه‌طلبی ایران و ترکیه باز به نظر می‌رسد؛ چنانچه جمهوری اسلامی ایران به طور علنی افتخار می‌کند که بر چهار پایتخت عربی، یعنی بغداد، صنعا، دمشق و بیروت تسلط دارد. همچنین رجب طیب اردوغان که همواره می‌کوشد تا در نقش سلطان «نوعثمانی» ظاهر شود، بخشی از سوریه را با استخدام گروه‌های تروریستی و با حمایت از اخوان المسلمین، اشغال کرده و هم اکنون در امور داخلی لیبی به نفع اخوان المسلمین، مداخله می‌کند.

اما نباید فراموش کرد که مکر تاریخ در کمین است. پروژه امپراطوری که تهران تحت عنوان «محور مقاومت» پیش می‌برد، در تصادم با اراده اکثریت مطلق در جهان اسلام و جهان عرب و با منافع قدرت‌های بزرگ جهانی قرار دارد. از طرف دیگر اسلحه‌ای که تهران برای رسیدن به این هدف از آن استفاده می‌کند، یعنی سربازگیری و بسیج مذهبی، می تواند سبب برانگیخته شدن کشمکش‌های خطرناکی شود که حل آن برایش غیر ممکن شود.

به همین ترتیب، پروژه «سلطانی» ترکیه نیز از قبل محکوم به ناکامی در منطقه و نزدیک به افول در داخل است. این در حالی است که دولت ترامپ ضمن محافظت از منافع آمریکا، مایل است قوای خود را از منطقه بیرون ببرد و روس‌ها، که با مداخله خویش در سوریه دروازه تحسین روابط را با همه گشودند، اکنون به بازیکن «آکروبات» بیشتر شباهت پیدا کرده‌اند و ولادیمیر پوتین اخیراً اعتراف کرد که روسیه «گروه نجات» نیست و نمی‌تواند همه چیز را نجات دهد.

کشورهای عربی مواضع مختلف و متفاوت دارند: کشورهای کمی به وضوح در پهلوی ایران ایستاده‌اند، هرچند خود نیازمند کمک دیگران‌اند. بعضی از کشورها سعی دارند تا خود را در منازعات بی‌طرف نگاه دارند، اما در درون نیروها و شبه‌نظامیان نیابتی تهران حضور دارند. سایرکشورهای عربی، در مقابل پروژه ایرانی ایستادگی می‌کنند و پروژه ترکی را نمی‌پذیرند و در نزاع عربی ـ اسرائیلی به تشکیل دو دولت باور دارند.

دو کنفرانسی که قرار است در مکه برگزار شود، همه  را محک خواهد زد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه